Just Feeling Miserable و دیگر هیچ......

 

Just Feeling Miserable کللن الان .  

 

کتاب جمهوری افلاطون سه روزه الان رو میزه و من حوصله‌ی این که لاش رو باز کنم و بخونمش رو ندارم به هیچ وجهی .  

 

دلم واسه حضرت اشرف کباب می‌خواد بس که این دو روزه هی من نق زدم و اون طفلکی با همه‌ی خستگیش هی لی‌لی به لالام گذاشت .  

 

 

کللن الان تو مود غرغرم . چیه؟ حرفی‌یه؟! 

 

 

 

 

دیگی که واسه من نجوشه.......

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

 

به خاطر پس جریانات پیش اومده سر این پست و این پست . چند روزه من اَسی و بَبی‌م* قاطی کردن باهم حسابی . اعصابم که کمی آرووم‌تر شد می‌آم و توضیح می‌دم که چی شده .  

 

 

*از کاراکترهای کتاب پدر آن دیگری نوشته‌ی پری‌نوش صنیعی 

 

پی آلن نوشت - بی‌خوابی‌های این چند شبه‌ام هم سر همین قضیه بودش که تو هم اییییییییییین همه دعوام کردی که چرا نمی‌رم بخوابم 

 

 

مستاجر واحد آن‌وری!

 

خیلی من حالم خوبه الان . بیست و چاهار ساعته هم باید صدای ز‌ِر ز‌ِر‌ ِ بچه‌ی تو رو هم بشنوم! حیف که با این حالم نمی‌تونم بیام بزنم تو دهن جفتتون . دست کم این‌جوری یه دلیلی واسه زر زر و عربده‌هاتون وجود داشت و من اعصاب نداشته‌ام دیگه تا این حد خورد نمی‌شد...... 

 

 

 

جریان زندگی من به اضافه‌ی مسایل جانبی‌ش شده داستان اون ومپایره* که می‌خواسته خودکشی کنه . می‌ره یک بشکه آب مقدس** می‌خوره . مردن که نمی‌میره هیچ . واسه هزار سال اسهال می‌گیره فقط  

 

   

*Vampire - دراکولا . خون‌آشام 

**Holly Water - آبی که کشیش یا اسقف تقدیس می‌کنه برای غسل تعمید یا برکت دادن و دعا کردن اشخاص و مکان‌ها و اشیا و یا برای دور نگه داشتن و مصون بودن در مقابل هر چیز شیطانی . طبق اون‌چه که تو افسانه‌ها اومده . آب مقدس یکی از چیزهایی هست که باعث نابودی ومپایرها می‌شه . یعنی فقط کافیه چند قطره‌ش روی یک ومپایر ریخته بشه تا اون دود بشه و بره هوا .  

 

 

 

پ.ن. کدومتون چشمم زدین؟ چنان گلو دردی گرفتم که نگووووووووووووووووو . تو این هیر و ویری همینم کم بود که آنفلوانزا هم بیاد سراغم