جریان زندگی من به اضافهی مسایل جانبیش شده داستان اون ومپایره* که میخواسته خودکشی کنه . میره یک بشکه آب مقدس** میخوره . مردن که نمیمیره هیچ . واسه هزار سال اسهال میگیره فقط
*Vampire - دراکولا . خونآشام
**Holly Water - آبی که کشیش یا اسقف تقدیس میکنه برای غسل تعمید یا برکت دادن و دعا کردن اشخاص و مکانها و اشیا و یا برای دور نگه داشتن و مصون بودن در مقابل هر چیز شیطانی . طبق اونچه که تو افسانهها اومده . آب مقدس یکی از چیزهایی هست که باعث نابودی ومپایرها میشه . یعنی فقط کافیه چند قطرهش روی یک ومپایر ریخته بشه تا اون دود بشه و بره هوا .
پ.ن. کدومتون چشمم زدین؟ چنان گلو دردی گرفتم که نگووووووووووووووووو . تو این هیر و ویری همینم کم بود که آنفلوانزا هم بیاد سراغم
تو بعد ده سال رفاقت تازه فهمیدی من جواتم ؟
با این اوصاف امشب دیگه حتمن حتمن می میری !!
ترکا یه مثلی دارن میگن :
بزی تو که انقد میچری پس دمبه ت کو ؟!
حالا حکایت توئه که اینهمه تو بلاگستان ولویی ولی پستات معمولن ۲ تا کامنت داره که اونم منم !!
جددن چرا ؟