دنیای این روزهای من(۳)

 

اکنون تو این‌جایی ..  گسترده چون عطر اقاقی‌ها...... 

 

 

ما بر زمینی هرزه روییدیم
ما بر زمینی هرزه می‌باریم
ما هیچ را در راه‌ها دیدیم
بر اسب زرد بال‌دار خویش
چون پادشاهی راه می‌پیمود
افسوس ما خوش‌بخت و آرامیم
افسوس ما دل‌تنگ و خاموشیم
خوش‌بخت زیرا دوست می‌داریم
دل‌تنگ زیرا عشق نفرینی‌ست 

 

 

فروغ / تولدی دیگر / در آب‌های سبز تابستان 

 

 

دنیای این روزهای من (۲)

 

بی‌هوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت
هر چند این‌جا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم‌زده زندان است
در هر غروب
در امتداد شب
من هستم و تمامت تنهایی
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن........
 

 

 

حمید مصدق / در ره‌گذار باد / آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می‌کند / قسمت دوازدهم
 

 

دنیای این روزهای من (۱)

 

 

  

اینک من آن عمارت از پای‌بست ویرانم 

آیا دوباره باز نخواهی گشت؟ 

نمی‌دانم....... 

 

 

 

 

 

حمید مصدق / در ره‌گذار باد / ای کاش شوکران . شهامت من کو؟ / قسمت ششم