سوال بی‌جواب.......

 

اون زمانی که رابطه‌ی من و آقای ازخودراضی داشت پا می‌گرفت . همیشه بهم می‌گفت من تو رو تو هیچ قید و بندی نمی‌گذارم . آزادی هر وقت که دلت خواست و از این رابطه خسته شدی بری .  

 

خب من هم دقیقن همین کار رو کردم . فقط هنوز بعد این همه مدت نمی‌دونم چرا تا این حد بهش برخورده بود و عصبانی شده بود! 

 

تنها توجیهی که براش دارم اینه که خیلی زیادی به خودش مطمین بود و باورش نمی‌شد! بی‌خودی که اسمش رو نگذاشتم آقای ازخودراضی! 

 

نظرات 13 + ارسال نظر
شهریار یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ق.ظ http://ham00n.blogsky.com

خوب چی نصیبت شد؟
کسی رو میشناسم مثل تو شغلش اینه.
وتا خونه وماشین وکمی حساب بانکی نصیبش نشدطرف رو
تشنه نگه داشته بود.
البته از حق نگذریم که تقصیر از خود این آقایون بوالهوس هم
هست.
والا شما حالا حالا ها می بایست آویزون باشید!

ببخشیددددددددددددددددد؟!

شغلم؟! شما اصلن چه‌قدر من رو می‌شناسین که قضاوت‌های این‌چنینی هم در مورد من دارین؟

خیالتون تخت . اگر قرار بود کسی از این رابطه به نون و نوایی برسه همون آقای از خود راضی بود که اگر رابطه به انجام می‌رسید ایشون می‌تونستن اقامت کانادا رو بگیرن . در حقیقت من این رابطه رو تموم کردم چون دلم نمی‌خواست که کسی آویزوون من باشه!

لطفن از این به بعد قبل گهر افشانی کمی فکر کنین و یک طرفه به قاضی نرین.

MyTheme یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ http://www.mytheme.ir

سلام دوست عزیز
شما هم می توانید در جشنواره یک سالگی سایت قالب من شرکت کنید (تنها تا 15 مهرماه 89 فرصت دارید)
در ازای انجام هر سفارش طراحی قالب وبلاگ و وب سایت می توانید از مزایای زیادی بهره مند شوید.

شهریار یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://ham00n.blogsky.com

خوب برای توجیه بیشتر اگر این اتفاق از طرف یک آقا بود
شما چه جوری به سمت قاضی میرفتید؟
ضمنن نیاز به گوهر افشانی نیست از صحبتهای شما
میشود به آخر قصه رسید.
ضمنن اقامت کانادا با اقامت در یک جزیره دورافتاده چه تفاوتی
داره وقتی اصل قضیه از پایه لنگ میزنه؟
دختر خوب!

شما رو ارجاع می‌دم به پست جدیدم تا در مورد لنگ زدن اصل قضیه بیش‌تر بدونین

مجیدحمید یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://majidhamid.blogfa.com

خوب واقعا در این زمینه ها نمیشه قضاوت کرد چون همونجور که خودتون هم گفتید، هم باید اطلاع کافی داشت و هم نباید یه طرفه به قاضی رفت.
اما اونی که همیشه تلخ و سخت و سیاهه، اصل جداییه، اصل بهم خوردن یه پیونده که دردناکه، البته نه هر پیوندی، اما در پیوند ازدواج واقعا تصور جدایی، دردناکه.
من نتایج یکی دو نمونه جدایی و آثارش را دیدم و از این بابت متاسفم.
در هر حال امیدوارم که شرایط به جایی نرسه که دوطرف مجبور به بهم زدن این رابطه بشن.

رابطه‌یی که بیماره در هر صورت باید تموم بشه . چون امیدی به خوب شدنش نیست دیگه.......

من و من یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ب.ظ

خب من در جریان رابطه ی تو و آقای از خود راضی نیستم. اما درباره ی خودم اینو می دونم که اگه کسی ولم کنه - به هر دلیلی- غرورم جریحه دار میشه. کلن کنار گذاشته شدن سخته حتی اگه مقصر باشی. شاید برای همینه که هنوز عصبانیه

عزیزم کار به جایی رسیده بود که هر دو می‌دونستیم دیگه راهی نداره . منتها ایشون می‌خواستن خودشون تموم کننده باشن . و فکر می‌کردن اگر خودشون این کار رو بکنن من می‌افتم به پاش! منتها زهی خیال باطل! چون دستش برای من رو شده بود که فقط فقط برای اقامت هست که دنبال منه و نه برای چیز دیگه . برای همین هم خودم تمومش کردم و این مساله بود که بهش گروون اومد!

آلن یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:02 ب.ظ

نه خب بیخودی نبوده که خب.
شاید به دلیلی داشته خب.
حتمن یه دلیلی داشته خب.

خب آره خب! خب؟
خب؟
خب!
خب!

مسی ته تغاری یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ http://masitahtaghari.blogspot.com/

کلا این مذکر جات موجودات متوهمی هستن نباید زیاد جدیشون گرفت

موافقم این یکی رو شدیییییییییییییییییییییییدددددددددددددددددد

مجیدحمید یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:07 ب.ظ

خوب اگه دقت کنید بجز کامنت "مسی ته تغاری" و اون کامنت تبلیغاتی، بقیه کامنتها با کلمه "خوب" ( "خب" ) شروع شده. جالبه خب.
خب که چی، خب.

به نکته‌ی جالبی اشاره کردین . منتها کامنت آلن هم با خب شروع نشده . اولش یه «نه» به نشونه‌ی نفی آورده!

کرگدن دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ

اتفاقن دیروز غروب تو خیابون با وحید صحبت همین موضوع بود ... آدمها عوض نمیشن ... شرایطه که عوض میشه و باعث میشه حرفها و ادعاهای قبلی دروغ و یاوه جلوه کنه ... مشکل اینجاس که شما زنا مختون نمیکشه این چیزا رو درک کنید !!!

سین سین دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ب.ظ http://sinsin83.blogfa.com

عاشق اونایی هستم که بی سر و صدا آدم را لینک می کنند. بدون این که به طرف بگن و منت سرش بگذارند یا بخان باهاش معامله لینک کنند.
مرسی عزیزم که من را لینک کردی. بی سر و صدا

خواهش می‌شه!

فرزانه سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ق.ظ http://www.azghandetorbat.blogfa.com/

اینو می نویسم تا از زبون خود آقایون جوابشونو بدم.
یه بار تو آزانس املاک رفته بودم تا خونه اجاره کنم. بنگاهیه خیلی آدم خوش تیپ و مرتبی بود به من گفت: من هم مثل شما یه دختر دارم. از شما خیلی خوشم اومد که دختر مستقلی هستی . بعد یه نصیحت به من کرد گفت: دختر تا توخونه باباشه حتی اگه دختر بدبخت ترین آدمم باشه دوران شاهی اونه اما وقتی با یه مرد ازدواج می کنه حتی اگه وضع داماد بهتر از بابای دختره باشه اون فقط یه نره خره و فقط بلده بگه ندارم. پس موقع ازدواج خیلی خیلی حواستو جمع کن که اختیار زندگیتو به کی می دی.
یه چیزی هم از روی تجربه خودم بگم آقایون فکر می کنن از هر دختری خواستگاری کنن نباید جواب منفی بگیرن. حالا چرا؟
من فکر می کنم همه خانوما رو مثل مامانشون می بینن .

این رو که اون آقای معاملات ملکی کاملن درست گفتن . تو خونه‌ی پدری همه‌ی بچه‌ها همیشه سلطنت می‌کنن . دختر و پسر هم نداره .

در مورد جواب منفی هم . نمی‌دونم . شاید شما درست بگی . شاید هم نه . سوال خوبی‌یه ولی عزیزم!

aria سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ق.ظ

سلام
با عرض پوزش از همه خانمها و آقایون عزیز متاسفانه مجبور شدم بدلیل بدزبانی فرزانه اینو بنویسم
"مطمئن باش که به یه ماده خر حتما حتما یه نره خر می افته
شما میتونی آدم باشی یا ماده خر این به خودت بستگی داره"

آقای آریا . خانوم فرزانه نقل قول کردن . جمله گفته‌ی خودشون نبود . لطفن حرمت کلام رو رعایت کنین .

مادر سپید چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:17 ب.ظ http://roshandel.special.ir

اوووه چه جار و جنجالیه اینجا !!!!!!! چه خبره !!! چرا به جون هم افتادین !
ژآندارک عزیز خودت از هر کسی بیشتر شریک زندگیت رو میشناسی . با درایت و عاقلانه عمل کن .

مرسی ریحانه جون . دقیقن من هم همین کار رو کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد