روزگار قبل از نشانه‌های تمدن

 

حضرت اشرف عصری راه افتاده و الان که این‌جا ساعت نزدیک به سه صبح هست هنوز توی راهه و تا برسه به شهری که کار داره می‌شه طرف‌های پنج صبح . بعد من هم از نگرانی خوابم نمی‌بره چون هی باید بهش زنگ بزنم تا مطمین بشم که موقع رانندگی خوابش نگرفته باشه احیانن زمانی - سابقه‌ی این رو داشته که خواب‌آلود بوده و به من گفته باهاش تلفنی حرف بزنم تا خوابش نبره . از اون جهته همه‌ش .  

 

 

از سر شب دارم به این فکر می‌کنم که پس مامان چی کار می‌کردن همه‌ی اون سال‌ها که پدر به خاطر کارشون چند شب در هفته نبودن و جنگل بودن . یا ساعت دوازده شب می‌رسیدن و چاهار صبح دوباره می‌رفتن . همه‌ی اون سال‌هایی که موبایل نبود و همه‌ی اون سال‌هایی که موبایل بود ولی پدر لج کرده بودن که من پول تو جیب مخ‌ابرات جیم الف نمی‌ریزم . چی کار می‌کردن مامان همه‌ی اون سال‌ها . چه‌طور با نگرانی‌شون کنار می‌اومدن؟ این چه دلی بود آخه؟ چه تحملی . چه طاقتی بود آخه؟  

 

نمی‌دونم . با همه‌ی علاقه‌یی که به تاریخ دارم . من زن روزگار ام‌روزم . تصور زندگی بدون نشانه‌های تمدن ام‌روزی یعنی موبایل . کامپیوتر و لپ‌تاپ و خلاصه همه‌ی گجت‌های الکترونیکی برای من غیر قابل باور هست . واسه همین هم نمی‌تونم بفهمم که وقتی که ما بچه بودیم بزرگ‌ترها چه‌طور روزگار می‌گذروندن! از عهده‌ی من که بر نمی‌آد . حالا مامان چه‌طور این‌ کار رو می‌کردن دیگه الله اعلم . من که نمی‌تونم...... 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
آلن چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ق.ظ

واقعن زندگی کردن بدون این مظاهر زندگی مدرن واقعن سخته.

آی گفتی!

مامانگار چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ

..حوادث راه خودشونو میرن...هرچه بیشتر بخوایم کنترل شون کنیم...بیشتر از دست در میرن...باید به دست روزگار اعتماد کرد و خوش فکر و خوش بین بود..

می‌دونم مامانگار جون . اتفاق اگه بخواد بیفته می‌افته . منتها من واسه دل خوش‌کنک خودم زنگ می‌زنم . دست‌کم اگه اتفاقی بیفته -زبونم لال- عذاب وجدانش تا همیشه باهام نمی‌مونه که اگه زنگ زده بودم و چک کرده بودم........

کیامهر چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://www.javgiriat.persianblog.ir

همانطور که ما یک زمانی با دو تا شبکه تلوزیون زندگی می کردیم
فیلم ویدیو را زیر لباسمان قایم می کردیم و سالی شاید یکی دو تا بیشتر نمی دیدم
همانطور که بدون اینترنت زندگی می کردیم
ما با زمان تلفیق میشیم
با امکانات و وسایل هر زمان
و انقدر بهشون عادت می کنیم
که بدون اونا زندگی برامون سخت میشه

راست می‌گی کیا . یادم به بچگی‌های خودمون نبود که خبری از دی‌اس و ووی و آی‌پاد و این‌چیزا نبود......

مسی ته تغاری چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ http://masitahtaghari.blogspot.com/

فکر میکنم اون موقع ها باور آدم ها قوی تر بود
وقتی به یکی میگفتن به خدا میسپارمت به خدا اطمینان داشتن

نمی‌دونم مهسا جونم . شاید هم . خدا هم این‌روزها مید این چاینا می‌شه گاهی......

بابای آرتاخان پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ http://artakhan.blogfa.com

دقیقا به قول یه مثل قدیمی : وقتی اومدی نفهمیدم کی اومده وقتی رفتی فهمیدم کی رفته .
تکنولوژی رو در ابتدا باور نداریم اما چنان بهش وابسته ایم و زندگیمون در گروشه که دیگه دنیای بدون اون رو متصور نمی شیم .
من خودم اگر یه روز بدون موبایل برم سرکار اعصابم به هم ریخته س .
چه برسه به اینکه تو جاده باشم یا توجاده ای داشته باشم.

دیگه نگو از وقت‌هایی که شارژ موبایل اون زمانی که نباید تموم می‌شه

محبوب پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ق.ظ http://mahboob.persianblog.ir/

اما قبول داری با اینکه این موبایل و اینترنت و .... می خواستن فاصله ها رو بردارن ، زیاد موفق نبودن و انگار اون قدیمی ها بیشتر دلاشون به هم نزدیک بوده ... ؟؟؟

شاید این جور که می‌گی باشه محبوب جون . ولی بحث من سر این بود که چه‌طور طاقت می‌آوردن چندین و چند روز بی‌خبر باشن از هم . یعنی این الان برای من مافوق تصور هست و تو کَتَم نمی‌ره......

بابای آرتاخان پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ق.ظ http://artakhan.blogfa.com

اگه قول بدی بهم بگی از کجا فهمیدی من هم قول می دم بهت بگم تو بابل زندگی می کنم و تو بابلسر کار می کنم

فک کردی به همین راحتی خودم رو لو می‌دم که از کجا فهمیدم؟ یوهاهاهاها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد