عمه می‌شویممممممممم

 

فامیل ما تو در توست . این تو در تو که می‌گویم معنی‌اش به این نیست که برادر آن آمده خواهر این را گرفته و بعد زن برادر خواهر شوهر این یکی می‌شود خاله‌ی مادر زن نوه عمه‌ی آن یکی . نه . اتفاقن ازدواج فامیلی نداریم اصلن . این تو در تویی که می‌گویم معنی‌اش این است که همه‌مان آن‌قدر به هم نزدیک هستیم که یعنی نه حتا «شبیه» و یا «مثل» خواهر و برادر . یعنی خود‌ ِ خود‌ ِ خود‌ ِ خواهر و برادر . این یعنی درست است که طبق شناس‌نامه که پیش برویم من فقط یک برادر دارم از پدر و مادرم ولی واقعیت این است که ما عادت کرده‌ییم به صدا زدن به عمه و عمو و خاله و دایی . فرقی ندارند هیچ کدامشان با پدر و مادر خودمان . یعنی من و ما چندین و چند پدر و مادر دیگر داریم علاوه بر پدر و مادر شناس‌نامه‌یی خودمان . و این نتیجه‌اش هم یعنی این می‌شود که . خوب ما داریم عمه می‌شویم دیگر . هم من هم مخبرالدوله‌بانو -عمه‌ی جدیدالتاسیس ملقب به عمه فسقلی از طرف بابای نی‌نی- هم غُرغُرخاتون و هم فیس‌فیسی جان . 

 

خبر را مخبرالدوله‌بانو داغ داغ هنوز سه ساعت هم از تنور نیامده بیرون گذاشت صاف روی پیش‌خوان مخصوص برای من . و بعدش هم دیگر جیغ و داد و گریه بود از ذوق و شوق و خوش‌حالی .

 

این یعنی به‌ترین خبری بود که در این حال و هوای مزخرف سرد و روزهای به هم پیچیده و کارهای در هم گره خورده می‌توانستم بشنوم .   

 

 

پ.ن. یک وقت فکر نکنید من تا به حال عمه‌ی این مدلی نشده بودم که این همه این جور دارم ندید بدید بازی در می‌آورم هاااااااااا . نه خیر . همین فیس‌فیسی جان برادرشان با هم‌کاری خانم! یک عدد دخملی تحویل فامیل دادند خوردنییییییییییییی . بعد گل سرسبد نوه‌های فامیل یک پسرک رستم‌دستان از شاخه‌ی یک عمه‌ی دیگر است . منتها نه که مادر مخبرالدوله‌بانو عمه‌ی فیورت ما می‌باشد در نتیجه دیگر خیلی این یکی مزه داد .
تازه ما خاله‌ی یک عدد شازده‌ پسر همین فیس‌فیسی جان هم هستیم یک سه سالی می‌شود حدودن! 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
بابای آرتاخان شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ق.ظ http://artakhan.blogfa.com

مبارکه . اسمش چیه ؟

کورش تمدن شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ق.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
من که از این هزارفامیل سردرنیاوردم
ولی چشمتون روشن

فاطـــمهانتــــــظار دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ق.ظ http://www.FatemeEntezar.com

سلام دوست عزیز

از 178 تا ...... 183
با چند کلمه حرف
از غم تنهایی یک زن
نوشته ام

لطفا به خواندنم بیایید
با نقد و نظر

سپاس

ویدا دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://v100.blogfa.com/

مبارک باشه

فرزانه دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ق.ظ http://azghandetorbat.blogfa.com/

این عمه شدنت تموم نشد؟
خبر تازه ای نیست؟
هنوز در حال عمه شدنی؟

آلن دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ

عمه کجایی ؟
چرا خبری ازت نیست ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد