ذهنم قفل کرده . نیم ساعته نشستم زل زدم به این صفحه . نه فارسی می‌تونم بنویسم نه انگلیسی . حالا کی و کجا و چه‌گونه و چه‌طور قراره منفجر بشه و بریزه بیرون دیگه خدا می‌دونه.......  

 

حالم دوباره بده . دارم دیوونه می‌شم باز . دارم بالا می‌آرم . بالا می‌آ‌رم . بالا می‌آرم . بالا............ 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ق.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

"دارم دیوونه میشم باز"...

منم خیلی پیش میاد که اینو با خودم میگم...قبلاها نمیدونستم چیه...ولی الان دیگه شناختمش...اسمشو میدونم...اسمش "غمگین شدن" نیست...دکترا دروغ میگن که اسمش "افسردگی" یا چیزی شبیه اینه...حتی اسمش "دلتنگی" هم نیست...اسمش همینه..."دیوونه شدن"...
یه راه هم بیشتر نداره..."فهمیدن راز دیوانگی"...توضیحش کمی سخته...دلم میخواست میتونستم بگم ولی نمیتونم...یه چیزیه که خودت باید بهش برسی...اگه بهش برسی دیگه اذیت نمیشی...باور کن...

می‌دونم حمید . من مدت‌هاست می‌دونم که افسردگی شدید دارم و براش دارو هم مصرف می‌کنم . منتها این دیوونگی هیچ ربطی به اون نداره . یه جور کلافه شدن ادواری شاید بشه اسمش رو گذاشت . فقط حس خیلی بدی‌یه . چون آدم رو واقعن آشفته می‌کنه.....

سامان چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:56 ق.ظ

Take care, what are you doing with yourself? It was a fine-looking relationship but broken down by some reasons. Enjoy your new life style, and please don’t smoke 

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد