زنگ زده میگه ببخشید .
میگم بیخیال . من دیگه عادت کردم . ولش کن . تموم شد دیگه . ادامهش نده .
میگه پس برو بخواب .
میگم خوابم نمیآد .
میگه چه خبر .
میگم هیچچی .
سکوت میکنه .
من هم .
خداحافظی میکنیم در سکوت .
کلمهها تا خود صبح ولی تو سرم رژه میرن و فریاد میکشن..........
Kisss
چه بد که بلاگاسکای آیکون بوس نداره . وگرنه ما هم به همچنین حضرت اشرف
حالم از این قهر و آشتی های مدام و مستدام ! به هم میخوره ...
این کیس و بی ناموسی بازی چیه دیگه آرش را انداخته ؟!
منم از این دیالوگا داشتم. لحظات گندیه. خیلی.